پوست اندازی سیاست خارجی ترکیه: نقطه ضعف یا قوت؟
پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۳ ب.ظ
در پی عادی سازی روابط ترکیه با اسرائیل و روسیه، تحلیلگران تلاش آنکارا برای نفوذ منطقه ای را بیهوده اعلام کردند.
موج کنونی انتقاد از سیاست خارجی دولت ترکیه بر دو ستون استوار است: اولا که منتقدان معتقدند که ترکیه یک سیاست خارجی ایدئولوژیک را در سال 2009 اتخاذ کرد. دوما اینکه آنها ادعا می کنند که آنکارا پس از آن فشارها را افزایش داد. اما ما نیاز به تجزیه و تحلیل منطقی و نه فقط لفاظی های توخالی داریم تا ترمیم اساسی سیاست خارجی ترکیه را درک کنیم.
اقدامات فعلی نشان دهنده پاسخ ترکیه به تغییر شرایط در زمانی است که بازیگران دیگر نیز مواضع خود را مورد بازبینی قرار داده اند. به این ترتیب این یک دوره سازگاری متقابل در سراسر خاورمیانه است؛ نه فقط پیروزی یا شکست برای آنکارا. هر بازیگری در مواجهه با تغییر شرایط، با درجه خاصی از عمل گرایی و انعطاف پذیری عمل می کند، در حالی که روابط خود را با دیگران دسته بندی می کند. نیازی به گفتن نیست که جنگ داخلی سوریه تاثیر منحصر به فردی در تعادل منطقه ای قدرت داشته است. در این مرحله، همه ذینفعان درک می کنند و می پذیرند که جنگ با داعش، آینده سوریه و آینده خاورمیانه را رقم می زند. در مواجهه با این طوفان قرن، ترکیه چاره ای جز سازگاری با اوضاع ندارد.
اما ترکیه این تطابق را از هفته گذشته آغاز نکرده است. روند عادی سازی از زمانی آغاز شد که ترکیه به عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که دولت های آنها بهار عربی را تضعیف کرده بود، رو کرد. چند ماه بعد، آنکارا روابط خود را با تل آویو و مسکو به هم زد، در حالی که بسیار آرام به سوی آشتی با مصر و سوریه نیز حرکت کرد. سیاست ترکیه در قبال سوریه به شکل قابل درکی تحت تاثیر کشورهایی که روابط اش با آنها به حالت عادی بازگشته بود، تغییر کرد. بدیهی است، سوال میلیون دلاری این است که آیا ترکیه موضع خود را نسبت به «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه و مخالفان مسلح تغییر خواهد کرد یا خیر. برخی از کارشناسان سریعا به این نتیجه می رسند که ترکیه برای مقابله با پ ک ک و کردها با اسد متحد خواهد شد. بسیار بعید است که دولت ترکیه به مخالفان مسلح پشت کند.
همزمان ما باید تلاش های ترکیه برای پر کردن شکاف بین شعارهای پرشور و حقایق تلخ در عرصه بین المللی را هم به حساب بیاوریم. در سال های اخیر، دولت ترکیه به اظهارات جسورانه ای در واکنش به درخواست ها برای تجدید نظر در سیاست ها خود با توجه به غرور ملی ترک ها متکی بوده است. از جمله بی عدالتی گسترده در این کشور با انتقادات بین المللی گسترده ای روبرو شده است. زمانی که بهار عربی پتانسیل بالایی برای درگیر کردن دیگر کشورها را داشت، قابل درک بود که ترکیه به تهدیدات و شعارهای بسیاری متوسل شود. اما مهم است اذعان کنیم که شعارها هرگز در مسیر محاسبات عقلانی قرار نمی گیرند. واقعیت این است که ترکیه مذاکرات با اسرائیل را در اوایل سال 2013 آغاز کرده بود. اگر تل آویو بر این باور نبود که می توانند از دست دادن با اردوغان بین اعتراضات پارک «گزی» و انتخابات پارلمانی نوامبر 2015 ممانعت به عمل آورد، این مذاکرات مدت ها قبل تمام می شد. در عوض، مذاکرات به نقطه عطفی رسید پس از آنکه اسرائیلی ها متقاعد شدند که اردوغان برای آینده ای قابل پیش بینی در راس قدرت باقی می ماند.
در نهایت، سبک رهبری رئیس جمهور ترکیه در بیشتر تجزیه و تحلیل ها در خصوص ترمیم اساسی سیاست خارجی ترکیه به حساب نیامده است. مخالفان سرسخت وی مردی را به تصویر می کشند که حاضر است برای تحقق سیاست های ایدئولوژیک خود خطرات بزرگی را به جان بخرد. اما پراگماتیسم و ظرفیت اردوغان برای انطباق با شرایط در حال تغییر تا حد زیادی در نظر گرفته نشده است. تجزیه و تحلیل های هوشیارانه تر می نشان می دهد که او رهبر سیاسی است که تلاش می کند به هر آنچه که می خواهد دست یابد اما هرگز چشم از حقایق بر نمی دارد.
در پی عادی سازی روابط ترکیه با اسرائیل و روسیه، تحلیلگران خاص مرگ تلاش آنکارا برای نفوذ منطقه ای را اعلام کردند. نتیجه گیری نهایی این است: عدم تمایز بین عادی سازی و امید بستن به حاشیه ها می تواند پرهزینه باشد.
پایان پیام/
۹۵/۰۴/۱۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.