آنچه از سوپرلیگ ترکیه در فصل 2015-2016 به جا ماند؛ پرواز عقاب ها
شنول گونش
فیکرت اورمان، رئیس باشگاه بشیکتاش وقتی فهمید اصرار بر گزینه "بیلیچ" فایده ای ندارد، سراغ شنول گونش رفت. بشیکتاش بیلیچ هجومی بازی می کرد و زیبا. خط دفاعی نسبتا مستحکمی هم داشت. اما همیشه در ایستگاه آخر از حرکت باز می ایستاد و قهرمانی را به رقبا هدیه می کرد. بشیکتاش بیلیچ در دربی ها (بازی با فنرباحچه و گالاتاسارای) بی آزار بود و طرفداران پرشور و متعصب عقاب ها نمی توانستند این روند را تاب بیاورند.
گونش فصل گذشته از بورسا سپور یک لشکر خونخوار ساخته بود که می توانست هر ورزشگاه و شهری را به سادگی فتح کند. اگر مشکلات در خط دفاعی نبود شنول گونش همان سال گذشته با بورسا تاج قهرمانی بر سر می گذاشت. ولی تقدیر این بود که او به استانبول بیاید و اولین قهرمانی اش در سوپرلیگ را برای بشیکتاشی به دست آورد که 7سال آزگار چشم به راه جام بود!
کونیا سپور / عثمانلی سپور
تصور کنید جدول سوپرلیگ را برداشته با ماشین زمان به روزهای ابتدایی فصل برده اید. جدول را به هر که نشان دهید با خنده ای شما را تنها خواهد گذاشت. نه طرفداران دو آتشه فوتبال نه کارشناس ها باور نمی کنند کونیا سپور و عثمانلی سپور بالانشین باشند.
همه تصور می کردند عثمانلی سپور که تازه وارد سوپرلیگ شده برای بقا خواهد جنگید ولی آنها گالاتاسارای را دبل کردند و هر جا که رفتند چهره یک تیم جنگجو را به نمایش گذاشتند. تیمی که سر می دهد ولی باج، هرگز! کونیا سپور را هم جزو تیم هایی می دانستیم که از آنادولو می آیند که جدول پر شود. که تیم های بزرگ پایتخت بردهای پیاپی به دست آورند و برگه های شرط بندی با پیش بینی باخت شان خط خطی شوند. آنها هم لیگ را آن بالا ها به پایان رساندند. بالاتر از گالاتاسارای بزرگ و باشاک شهیر پرتجربه. کسی چه می داند. شاید فصل آینده آنها را در حال نبرد در لیگ اروپا ببینیم!
شیری که دیگر سلطان جنگل نیست
گالاتاسارای وقتی فصل را آغاز کرد آغوشی پر از جام داشت. سوپرلیگ، جام حذفی و سوپرجام. آنها همه جام های داخلی را فتح کرده بودند اما "ازبک"، رئیس جدید باشگاه نه به فکر تقویت تیم بود نه جلوگیری از خروج جواهری به اسم فلیپه ملو! حامزا اوعلو هم سرمربی آرامی بود که به هیچکس و هیچ چیز اعتراض نمی کرد. حتی وقتی اوایل فصل با یک حکم عجیب، اخراج شد و وسایلش را جمع کرد و فلوریا (زمین تمرین گالاتاسارای) را ترک کرد.
ازبک معتقد بود با حامزا اوعلو به سقف خواسته هایش در داخل رسیده و حالا نوبت فتوحات بین المللی است. "مصطفی دنیزلی" آمد که گالا بیشتر بدرخشد. کوله باری از تجربه به همراه داشت و ردیفی شلوغ از مدال ها و افتخارات. ولی چند ماه بعد شیرها (لقب گالاتاسارای) را تنها گذاشت و رفت. گالاتاسارای دنیزلی در اروپا سقوط کرد و در لیگ، هفته به هفته از صدر جدول و رقبای دیرین دور شد.
گالا لیگ را با یک مربی هلندی کم نام و نشان به نام ریکرینگ به پایان رساند. آنها در هفته پایانی لیگ عنوان پنجمی لیگ را هم از دست دادند و حالا برای کسب سهمیه اروپا فقط یک چاره دارند: فنرباحچه را در فینال جام حذفی شکست دهند. یوفا گالا را یک سال از حضور در رقابت های اروپایی محروم کرده و این یعنی آنها امسال باید سهمیه را به دست بیاورند و در لیگ اروپا حاضر نشوند تا محرومیت شان تمام شود.
عزیز یلدرم
رئیس پولدار و موفق فنرباحچه که دید با مربی بله قربان گویی چون "اسماعیل کارتال" نمی شود قهرمان سوپرلیگ شد، باز هم دست به جیب شد و یک مدیر ایتالیایی به نام "ترانئو" آورد تا برایش شاه ماهی صید کند: فن پرسی شکار شد. نانی هم آمد. فنرباحچه ای که هر سال 30 میلیون یورو خرج می کرد تابستان شلوغی داشت و با هزینه 70 میلیون یورویی تیمی ساخت که خیلی ها می گفتند در لیگ اروپا تا نیمه نهایی پیش می رود و قهرمانی اش در سوپرلیگ ترکیه را هم هفته ها قبل از پایان، مسجل می کند.
پریرا، مربی پرتغالی که توسط ترانئو انتخاب شد وقتی پا به استانبول گذاشت تیمی پر از ستاره دراختیار گرفت (دمیرل، آلوس، کیائر، جانر، گونول، توپال، طوفان، دیگو، مرلس، ولکان شن، فرناندائو). عزیز یلدرم ستاره های بورسا سپور را غارت کرده بود و ماموریت ترانئو هم تمام شده بود. ولی قصه تازه شروع شده بود! فنر نتوانست به لیگ قهرمانان برسد و راهی لیگ اروپا شد. جایی که خیلی زود به دست تیمی متوسط (براگا) حذف شد و همه چیز بر باد رفت. در لیگ هم هیچ تماشاگری از بازی تیم راضی نبود. پریرا محافظه کار بود و تیمش خسته کننده و سرد بازی می کرد. کنترل رختکن را از دست داده بود و هر روز دعوایش با یک ستاره تیم، تیتر یک روزنامه ها میشد: فن پرسی، نانی، دیگو و... .
هفته های آخر که رسید فنرباحچه لیگ را هم از دست داد. دیوار دفاعی قناری
ها (لقب فنرباحچه) دیگر رسوخ ناپذیر نبود و مهاجمان تیم زهری نداشتند. در
تمام سال های اخیر فنر تنها با "ارسون یانال" قهرمان لیگ شده که بلافاصله
به خاطر جروبحث با یلدرم اخراج شد. آن روزها رئیس می گفت "من تیم را قهرمان
کردم نه یانال." حالا باید گفت آقای "عزیز"(!) 18 سال است که شما رئیس
هستید و 12بار قهرمانی از کف رفته است. نه از قهرمانی در لیگ اروپا خبری شد
نه از ستاره چهارم روی لوگوی باشگاه (در لیگ ترکیه تیم ها به ازای هر
5قهرمانی یک ستاره به لوگوی خود اضافه می کنند و حالا گالا 4ستاره دارد و
فنر 3ستاره).
ماریو گومز
اول فصل همه گمان می کردند بشیکتاش برای مقابله با خریدهای پر زرق و برق فنرباحچه سراغ این مهاجم آلمانی رفته است. اما فیکرت اورمان نقشه های دیگری در ذهن داشت. او بهترین مهاجم را با کمترین هزینه به بشیکتاش آورد. فیورنتینا تک تیرانداز ژرمنش را به عقاب ها قرض داد و گومز در بشیکتاش نشان داد چرا تمام کسانی که روی خریدهای فنر شرط بسته بودند، اشتباه کردند.
برعکس فن پرسی، او هفته به هفته پیشرفت کرد و با موقعیت شناسی، بازی
خوانی، چارچوب شناسی و ضربات آخر مرگبارش یکی یکی جبهه ها را فتح کرد و
سرود قهرمانی را در گوش طرفداران متعصب بشیکتاش زمزمه کرد. او از حمایت
سوسای باهوش، کوارشمای هنرمند و اوعوزهان جنگجو برخوردار بود و با 26گل
بهترین عملکرد یک بازیکن خارجی در اولین فصل حضورش در بشیکتاش را به ثبت
رساند. حالا گومز آقای گل سوپرلیگ است و بهترین بازیکن لیگ. شاید اگر او
راهی استانبول نشده بود، قهرمانی هم در کار نبود.
پایان پیام/
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.