از کنسرت کیهان کلهر تا آنتالیا!
يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ
ترکیه آنلاین: با نزدیک شدن زمان پایان امتحانات، برای خرید بلیط پرواز ترکیه به ایران نگاهی به سایتهای فروش بلیط کردم. نزدیک شدن تابستان برابر است با کمبود بلیط و در عوض افزایش بهای آن. دلیل آن نیز آشکار است: حضور بسیار گسترده ایرانیها برای گذراندن تعطیلات در کشور همسایهای که فرهنگ رایجاش مورد تأیید مسئولین کشورمان نیست. اگر نخواهیم خودمان را فریب دهیم، ایرانیها نمیآیند ترکیه تا تنها مزار مولانا در قونیه و مسجدهای استانبول را زیارت کنند؛ بلکه بیشترشان به ترکیه میآیند تا در سواحل آنتالیا، بدروم، آنالیا، کوشآداسی و... شنا کرده یا حمام آفتاب بگیرند؛ یا ساعاتی را در بارها و کلوپهای شبانه بگذرانند؛ یا در کنسرتهای خوانندگان لسآنجلسی حضور یابند (البته در این دستهبندی خیلی کلی، از اشاره به کسانی که برای دریافت پناهندگی به آنکارا، اسکیشهیر، دنیزلی و... میآیند یا آنانکه برای خرید کالاهای ترکیهای ارز ایرانی میآورند و... خودداری کردیم). تقریباً همه این موارد جزو خطوط قرمز فرهنگی در جمهوری اسلامی است؛ اما دلیل حضور گسترده مردم در چنین عرصههایی نیز برنامهها و یا در اصل بیبرنامگیهای برخی مسئولین در ایران است.
پیش از این نیز بارها نوشتهام که هر نوع تهاجمی و بهویژه تهاجم فرهنگی در خلأ صورت نمیگیرد. اصولاً تهاجم زمانی صورت میگیرد که یک نیروی بیگانه از یک یا چند بُعد به زمینههایی که از پیش موجود هستند حمله کرده و قصد جایگزینی عناصر خودش در آن حوزه و زمینه را داشته باشد. بهترین نمونهاش هم تهاجم نظامی است که یک کشور تلاش میکند خاک یک کشور دیگر را به قلمرو خود بیفزاید. چون کشوری که مورد حمله قرار گرفته آن بخش از خاک را متعلق به خود دانشته و در آن زمینه مدعی است، بنابراین میگوید به خاکش تهاجم شده است. در عرصه فرهنگ نیز همین گونه است. اصولاً زمانی میتوان مدعی تهاجم فرهنگی شد (از بحث درباره اینکه آیا اصولاً کاربرد چنین اصطلاحی درست است یا نه در اینجا میپرهیزم) که در بخشهایی از فرهنگ خود مدعی باشیم. ما چه زمانی در زمینه موسیقی کشورمان مدعی بودهایم که اکنون حضور گسترده موسیقیهای لسآنجلسی، زیرزمینی و خوانندگان غربی را بهعنوان مصداقهایی از تهاجم فرهنگی معرفی میکنیم؟ وقتی در زمینه موسیقیمان اجازه هیچ نوع فعالیتی داده نمیشود، چه انتظاری داریم که ایرانیها جلب و جذب دیگر انواع موسیقی که مورد تأیید مسئولین فرهنگی نیست نشوند؟
علیرغم موضعگیریهای آشکارای دولتمردان، خبر لغو کنسرتهایی که مجوز دریافت کرده و هیچگونه مشکلی هم نداشتهاند هر روز به گوش میرسد. وقتی موسیقی سنتی ایرانی که به باور عامه، بیشتر موسیقی اندوه و حزن است تا شادی، نمیتواند یک کنسرت ساده برگزار کند، آن هم توسط هنرمندانی که نه تنها در دنیا شناخته شده و برجستهاند، بلکه هیچ نوع زاویهای نیز با مبانی جمهوری اسلامی نداشته و هیچ نوع سابقه منفیای در کارنامه هنری و شخصیشان نیست، چگونه میتوان امید به پویش موسیقیای داشت که بتواند در برابر موسیقیهای لسآنجلسی و زیرزمینی و... قد بر افرازد؟ ربنای ملکوتی شجریان را به یک بهانه حذف میکنیم، ساز جهانی کیهان کلهر به یک بهانه، صدای حسامالدین سراج که در یکی سفرهای رهبر انقلاب به مازنداران «ای یوسف خوشنام ما» را نزد ایشان اجرا کرد به یک بهانه، صدای سالار عقیلی را به بهانه مطربی (فارغ از اینکه مطرب یعنی کسی که دیگران را به طرب و شادی میآورد و لزوماً منفی نیست)، و از همه جالبتر کنسرت علیرضا افتخاری که همین پنج شش سال پیش صدا و سیما تمامقد پشت سرش ایستاده بود و منتقدانش را مورد شدیدترین حملات قرار میداد را به بهانهای دیگر ممنوع میکنیم.
البته که موسیقی سنتی ما با این موانع نمیایستد؛ صدها سال است که چنین موانع و بهانههایی نتوانسته جلوی پیشرفت آنرا بگیرد. بزرگان موسیقیمان هم کنسرتهایشان را برگزار میکنند؛ اما در کشورهایی دیگر. مردم ما هم البته که به کنسرت میروند، اما در کشورهایی دیگر. در واقع ترکیه از این رفتارهای مسئولین فرهنگی ما بسیار خشنود است و استقبال میکند. اگر مسئولین ما چنین کارهایی نکنند، آنگاه چه بهانهای میماند برای مسافرت سالانه میلونها ایرانی به ترکیه و هزینه میلونها دلار ارز ایرانی در آنجا؟ و البته که ترکیه تنها کشور سپاسگزار از مسئولین فرهنگی ایران نیست؛ امارات، جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، حکومت خودمختار کردستان عراق و برخی کشورهای دیگر نیز قدر تلاشهای مسئولین ما را میدانند.
منبع: فرارو
پیش از این نیز بارها نوشتهام که هر نوع تهاجمی و بهویژه تهاجم فرهنگی در خلأ صورت نمیگیرد. اصولاً تهاجم زمانی صورت میگیرد که یک نیروی بیگانه از یک یا چند بُعد به زمینههایی که از پیش موجود هستند حمله کرده و قصد جایگزینی عناصر خودش در آن حوزه و زمینه را داشته باشد. بهترین نمونهاش هم تهاجم نظامی است که یک کشور تلاش میکند خاک یک کشور دیگر را به قلمرو خود بیفزاید. چون کشوری که مورد حمله قرار گرفته آن بخش از خاک را متعلق به خود دانشته و در آن زمینه مدعی است، بنابراین میگوید به خاکش تهاجم شده است. در عرصه فرهنگ نیز همین گونه است. اصولاً زمانی میتوان مدعی تهاجم فرهنگی شد (از بحث درباره اینکه آیا اصولاً کاربرد چنین اصطلاحی درست است یا نه در اینجا میپرهیزم) که در بخشهایی از فرهنگ خود مدعی باشیم. ما چه زمانی در زمینه موسیقی کشورمان مدعی بودهایم که اکنون حضور گسترده موسیقیهای لسآنجلسی، زیرزمینی و خوانندگان غربی را بهعنوان مصداقهایی از تهاجم فرهنگی معرفی میکنیم؟ وقتی در زمینه موسیقیمان اجازه هیچ نوع فعالیتی داده نمیشود، چه انتظاری داریم که ایرانیها جلب و جذب دیگر انواع موسیقی که مورد تأیید مسئولین فرهنگی نیست نشوند؟
علیرغم موضعگیریهای آشکارای دولتمردان، خبر لغو کنسرتهایی که مجوز دریافت کرده و هیچگونه مشکلی هم نداشتهاند هر روز به گوش میرسد. وقتی موسیقی سنتی ایرانی که به باور عامه، بیشتر موسیقی اندوه و حزن است تا شادی، نمیتواند یک کنسرت ساده برگزار کند، آن هم توسط هنرمندانی که نه تنها در دنیا شناخته شده و برجستهاند، بلکه هیچ نوع زاویهای نیز با مبانی جمهوری اسلامی نداشته و هیچ نوع سابقه منفیای در کارنامه هنری و شخصیشان نیست، چگونه میتوان امید به پویش موسیقیای داشت که بتواند در برابر موسیقیهای لسآنجلسی و زیرزمینی و... قد بر افرازد؟ ربنای ملکوتی شجریان را به یک بهانه حذف میکنیم، ساز جهانی کیهان کلهر به یک بهانه، صدای حسامالدین سراج که در یکی سفرهای رهبر انقلاب به مازنداران «ای یوسف خوشنام ما» را نزد ایشان اجرا کرد به یک بهانه، صدای سالار عقیلی را به بهانه مطربی (فارغ از اینکه مطرب یعنی کسی که دیگران را به طرب و شادی میآورد و لزوماً منفی نیست)، و از همه جالبتر کنسرت علیرضا افتخاری که همین پنج شش سال پیش صدا و سیما تمامقد پشت سرش ایستاده بود و منتقدانش را مورد شدیدترین حملات قرار میداد را به بهانهای دیگر ممنوع میکنیم.
البته که موسیقی سنتی ما با این موانع نمیایستد؛ صدها سال است که چنین موانع و بهانههایی نتوانسته جلوی پیشرفت آنرا بگیرد. بزرگان موسیقیمان هم کنسرتهایشان را برگزار میکنند؛ اما در کشورهایی دیگر. مردم ما هم البته که به کنسرت میروند، اما در کشورهایی دیگر. در واقع ترکیه از این رفتارهای مسئولین فرهنگی ما بسیار خشنود است و استقبال میکند. اگر مسئولین ما چنین کارهایی نکنند، آنگاه چه بهانهای میماند برای مسافرت سالانه میلونها ایرانی به ترکیه و هزینه میلونها دلار ارز ایرانی در آنجا؟ و البته که ترکیه تنها کشور سپاسگزار از مسئولین فرهنگی ایران نیست؛ امارات، جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، حکومت خودمختار کردستان عراق و برخی کشورهای دیگر نیز قدر تلاشهای مسئولین ما را میدانند.
منبع: فرارو
۹۴/۰۳/۲۴
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.