تاریخچه مختصر از شکلگیری گروهک تروریستی پ. ک. ک در ترکیه
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ
ترکیه آنلاین: گروهکی وارداتی که اصرار دارد خود را نماینده ملت کرد ایران و البته پیگیر حقوق اجتماعی و سیاسی آنها معرفی کند! این جداییطلبان تروریست که شاخهای از گروهک تروریست پ. ک. ک هستند، علیرغم ادعاهای توخالی، مخل آسایش و امنیت مرزنشینان کرد زبان ایرانی شدهاند.
وب سایت خبری شفاف نوشت: تابستان دوسال گذشته در بخشهایی از ارتفاعات زیبای کردستان شاهد درگیریهای سپاه پاسداران با عوامل گروهک تروریستی پژاک بودیم. گروهکی وارداتی که اصرار دارد خود را نماینده ملت کرد ایران و البته پیگیر حقوق اجتماعی و سیاسی آنها معرفی کند! این جداییطلبان تروریست که شاخهای از گروهک تروریست پ. ک. ک هستند، علیرغم ادعاهای توخالی، مخل آسایش و امنیت مرزنشینان کرد زبان ایرانی شدهاند. هرچند اقدام قاطعانه دستگاه امنیتی و نظامی کشور مرزهای غربی ایران را از وجود تروریستها پاک کرد، اما برای خیلیها این سئوال باقی ماند که پژاک چیست و چگونه به یکباره آن درگیریهای سنگین در غرب کشور را پایهگذاری کرد. در همین رابطه گفتگو کردیم با دکتر حسین درخشان، کارشناس مطالعات تروریسم که اتفاقاً در بحبوحه همان درگیریها به همراه نیروهای نظامی در مناطق غربی حضور داشت. فعالیت میدانی این استاد و پژوهشگر دانشگاه در حوزه گروهکهای تروریستی غرب کشور باعث شد نتوانیم از تصویر ایشان در نشریه استفاده کنیم.
• ابتدا یک تاریخچه مختصر از شکلگیری گروهک تروریستی پ. ک. ک بهعنوان ریشه پیدایش گروهک پژاک ذکر کنید تا برسیم به ادامه بحث....
برای ورود به مبحث گروهک تروریستی پژاک که شاخه ایرانی گروه پ. ک. ک میباشد، لازم میدانم که کمی به عقبتر برگردم و به این موضوع برسیم که پ. ک. ک مولود و زائیده چه شرایط سیاسی بوده است. در جریان حوادثی که در حین جنگ جهانی اول در ممالک عثمانی به وجود آمد و باعث نابودی دولت عثمانی شد، این بود که کشورهای مبارز با دولت عثمانی از حربهای برای دامن زدن به ناسیونالیسم برای فروپاشی عثمانی استفاده کردند. اتفاقاً این حربه خوب گرفت، برای اینکه ضعفهای درونی و سوء مدیریتی که در ساختار دولت عثمانی وجود داشت به این موضوع کمک کرد. در این بین کردها هم از اقوامی بودند که در ممالک دولت عثمانی زندگی میکردند و بخش عمده آنها در آناتولی شرقی بودند و بخشی هم در شمال عراق فعلی و بخش کوچکتری از آنها هم در سوریه استقرار داشتند. زمانی که یک موج سیاسی در قلمرو دولت عثمانی ایجاد شده بود، کردها هم از آن بینصیب نماندند، هر چند که در مراحل اولیه بود، اما کردهایی که در ترکیه فعلی و آناتولی شرقی زندگی میکردند، انتظار یک واحد سیاسی را داشتند. از طرف دیگر اساساً ترکیه جدید براساس ناسیونالیسم ترکی یا پانترکیسم شکل گرفت و اگر سه پایه برای موجودیت ترکیه جدید ترسیم کنیم، یکی از این پایهها ناسیونالیسم ترکی، دومی مرام لائیکمحور و سومی جمهوریت خواهد بود.
آتاتورک تا آنجائی که درجریان هستید به جایی رسید که خط و زبان رسمی کشور را به سمت الفبای لاتین و قطع رابطه با هویت قبلی که عثمانی داشت، پیش برد و از این جهت یک احساس ناسیونالیستی در کردهای ترکیه شکل گرفت، از طرف دیگر بعد از استقرار نظام جدید در ترکیه، سیستم بسته، خشن و ناسیونالیستی که به هیچ یک از اقوام و هویتهای قومی و فرهنگی و زبانی اجازه نشر و نما و ظهور و بروز نمیداد، شکل گرفت. به طور کلی در ترکیه کردها به هویت قبلی خودشان که میخواستند به شکل یک واحد سیاسی ظاهر شوند، نرسیدند و از طرف دیگر اینها حتی از حقوق اولیه فرهنگی و زبانی خود منع شدند و حتی واژه کردی از ادبیات ترکیه حذف شد و کردها با عناوینی مثل ترکهای کوهی و... نام برده شدند. به طور کلی سیاست یکسانسازی از لحاظ فرهنگی و زبانی در ترکیه پیش گرفته شد و من خودم تجربه داشتم که با افرادی از کردهای ترکیه صحبت کنم، آنها که حتی زبان کردی را دیگر فراموش کرده بودند و حتی بعضی از آنها تحت تأثیر فعالیتهای گروههای قومی پی برده بودند که کرد هستند! به هر حال این اتفاقات موجب آن شد که کردهای ترکیه هم به سمت مبارزات مسلحانه و مبارزات سیاسی رو بیاورند.
• آن موقع، جریانهای چپ و کمونیستی هم در هویت مبارزاتی، نقش پررنگی داشتند. در این مورد، کردها هم درگیر این مرامها شدند؟
البته عموماً مواردی که مربوط به سالهای اول جمهوری ترکیه بود، سرکوب و از بین برده شدند و تقریباً دیگر جریان قومی فعالی باقی نمانده بود و بیشتر جریانات فعال چپ مارکسیستی بودند. در این اوضاع که گروههای چپ میداندار بودند، یک جمعی از دانشجویان کرد تلفیقی از ناسیونالیسم قومی و کمونیسم ایجاد کردند، چون در آن زمان کمونیسم ایده انترناسیونالیستی داشت یعنی یک شعار جهانی میداد و خیلی به اقلیتهای قومی توجهی نداشت، ولی اینها با تلفیقی که ایجاد کردند از یک سو از پتانسیل موجود در جامعه ترکیه که یک پتانسیل ناسیونالیستی بود، استفاده کردند و از طرف دیگر جامعه ترکیه از وجود جریانات مذهبی خالص که بتوانند میداندار مسائل سیاسی باشند خالی بود و فقط جریانات چپ میداندار بودند، به این خاطر از داخل جریانات چپ یک جمعی با ایده ناسیونالیسم کردی با مارکسیسم آمدند و هسته اول پ. ک. ک را شکل دادند که تقریبا به دهه ۷۰ میلادی بر میگردد. در بین این افراد جمع محدودی بودند، ابتدا شخصی به نام عبدالله اوجالان بود که نقش محوری داشت و بعداً تبدیل به سرکرده و ایدئولوگ این جریان شد. وی در آن محفل به آپو معروف بود و آپو به معنی کردی ترکیه میشود عمو.
• مشابه الفاظ و اصطلاحاتی که میان گروههای کمونیستی استفاده میشود، شاید هم به نوعی نشاندهنده ارتباط فکری آنها با جریانات کمونیستی باشد؟
بله. این اصطلاح عمو در بین گروههای سیاسی کمونیستی رایج است که شخصیتهای مؤثر خود را با یک لغت و بار عاطفی نام ببرند. معروف است که در کوبا هم به کاسترو میگفتند عمو فیدل یا در جذب اتحادیه میهنی کردستان به جلال طالبانی هم مام جلال میگفتند، در ابتدا نیز محفل اوجالان به آپوچیها یعنی طرفداران آپو معروف شدند.
شوروی سابق خود را مادر تمام احزاب کمونیستی و چپ میدانست، در ایران هم حزب توده کاملا معروف است که میگویند زمانی که در مسکو باران میآمد در ایران چتر میگرفتند، این اصطلاح معروفی است که نشان دهنده وابستگی اینها به شوروی بود. این مورد بسیار مهمی است و جای بحث دارد، منشأ همه گروههای چپ در کشورهای خاورمیانه، آمریکای لاتین، شوروی سابق بود که به خاطر پیشبرد اهداف توسعهطلبانه خود از ایدئولوژی مارکسیسم و تشکیل احزاب برای خودش در کشورهایی که میخواست جزء کشورهای اقماری خودش قرار دهد و رژیمهای آنها را عوض کند، استفاده میکرد. در ابتدای دهه هفتاد میلادی هرگاه محفلی میخواست به شکل یک حزب در بیاید و خودش را توسعه بدهد، ابتدا از شوروی سابق کمک میگرفت و حدود ۵ تا ۶ سالی به صورت محفلی فعالیت میکرد. پ. ک. ک هم ابتدا با یک محفل ۷-۸ نفری تشکیل شد، ولی بعداً زیاد شدند و با انگیزههای ناسیونالیستی که واکنشی بود به سیاستهای خشن و ناسیونالیستی دولت ترکیه، با همان نام آپوچیها فعالیت خود را گسترش دادند و عضوگیری کردند.
این گروه نهایتاً بعد از مدتی در سال ۱۹۷۸ میلادی اقدام به تشکیل کنگرهای به نام حزب کارگران کردستان کرد و بر این اساس هم حزب پ. ک. ک، مخفف همان حزب کارگران کردستان که مخفف کلمات کردی این واژهها است، تبدیل به حزب شد.
• همانطور که گفتید، پ. ک. ک از ابتدای تشکیل به شکل یک حزب بود، پس این ماهیت فرقهای و گروهکی از کجا آمد؟
نکته بسیار خوبی است، آن چیزی که باید اساس صحبت ما باید باشد، این است که باید ببینیم این گروه حزب کارگران کردستان واقعاً به شکل یک حزب عمل میکند؟ یا از همان ابتدا به شکل یک فرقه سیاسی اجتماعی بود که با ماهیت و عملکرد تروریستی شکل گرفته است. براساس مستندات موجودی که داریم، بخش دوم تأیید میشود و این پ. ک. ک حتی قبل از تأسیس آن در همان زمانی که داشت به شکل محفلی فعالیت میکرد، اولاً به شکل یک فرقه ظهور کرد، یعنی همان ممیزهها را داشت، مثلاً ساختار شدیداً متمرکز و وابسته به فرد داشت. شما فرقه اسماعیلیه را در نظر بگیرید، میبینید که اسماعیلیه قائم بر حسن صباح بوده و جالب اینجاست که اوجالان در خاطرات خود و دست نوشتههایی که دارد فرقه اسماعیلیه و حسن صباح را به عنوان الگوی ساختار پ. ک. ک معرفی میکند. پس میبینیم که ساختار فرقهای از همان ابتدا از ارکان پ. ک. ک بوده و هست.
• اساساً چرا پ. ک. ک از ترکیه خارج شد و سعی کرد در کشورهای دیگر تکثیر شود؟
آنها آرمانی را ایجاد کرده بودند که ما میخواهیم یک دولت کردی تأسیس کنیم و از این طریق از حس ناسیونالیستی بهره میبردند. البته این آرمان واقعا برای کردهایی که به آن شکل در ترکیه سرکوب میشدند و تحت تأثیر سیاستهای تنگنظرانه دولت ترکیه به ویژه در دوره مصطفی کمال آتاتورک و جانشینان بعدی او بودند، وجود داشت. اما آنها برای اینکه این ایده آرمانگرایی خود را تسری بدهند، به دنبال ایجاد اتحاد و تشکیل یک کردستان متحد بودند و بر این اساس ایده و نظری را که برای هواداران خود مطرح میکردند یک شکل آرمانی و بزرگتری پیدا میکرد. در این کردستان بزرگ مثل مناطق کردنشین کشور خودمان، کردستان عراق و کردستان سوریه قرار داشت. اگر نقشههای بخشهای کردنشین را که به شکل نماد در بین اعضاء توزیع میشد و به شکل گل سینه یا آرمهایی که به شکل مدال در میآوردند، بررسی کنیم متوجه میشویم که خیلی هم با واقعیت جغرافیایی این مناطق همراه نیست. برای نمونه کل مناطق آذربایجان ما در این نقشه جزء مناطق کردستان به حساب آمده است! در عراق و سوریه هم همین طور و میخواهم عرض کنم که اینها میخواستند یک آرمانی را ایجاد کنند تا در بین مردم و هواداران آنها ایجاد انگیزش کند.
شما پژاک را نمیتوانید خارج از پ. ک. ک در نظر بگیرید و این ایده پ. ک. ک بود که در دورهای که رهبر این گروه دستگیر شد به خاطر اینکه مسئله به شکل مواجهه یک قوم مثلاً تحت ستم درآید و به نوعی مظلومنمایی شود، سعی کردند در تمام کشورهایی که در آنها کردها زندگی میکنند، جنبش ایجاد کنند. بر این اساس یک موجی از طرفداری بدون شناخت واقعی در بین افراد این مناطق شکل گرفت و بر این اساس پ. ک. ک از این موج طرفداری برای عضوگیری استفاده کرد. در بخشهای مختلف خود سازماندهی و آموزش داد.
• این جریان، حالا چرا به چهار شاخه ایرانی، سوری، عراقی و ترک تقسیم شد؟
این بر میگردد به آن فضای سیاسی سنگینی که بعد از یازده سپتامبر و انفجار برجهای دوقلوی آمریکا شکل گرفت، بهدنبال این فضا آمریکا وارد منطقه شده و در عراق مستقر گردید و یک موج بینالمللی را در ظاهر علیه تروریسم شکل داد، به طوری که گروههای سیاسی فعال یکی پس از دیگری در لیست تروریستی اتحادیه اروپا و آمریکا و کشورهای دیگر جای گرفتند و در این مقطع ترکیه توانست با دیپلماسی که دارد حزب کارگران ترکیه و پ. ک. ک را در لیست گروههای تروریستی قرار دهد. در این موقع برای پ. ک. ک محدودیتهای جهانی ایجاد شد و مجبور بود برای دو هدف تغییر نام دهد، اول اینکه بگوید که این گروهی که دنبالش هستید و در لیست ترور قرار دادهاید، به کلی از بین رفته است و لذا پ. ک. ک در واقع خود را منحل کرد و در اسم جدیدی به نام کنگره آزادی و دموکراسی کردستان شکل گرفت و عنوان کرد که دیگر از شکل حزبی خارج شده است و به عنوان کنگره و محل گردآوری احزاب کردی در بخشهای کردنشین فعالیت دارد و بر این اساس برای هر کشوری و هر بخشی از مناطق کردستان در ایران، ترکیه، سوریه و عراق یک حزب سیاسی تأسیس کرد. این حزب سیاسی که در ایران طراحی کرد، حزب حیات آزاد کردستان بود که مخففش میشود پژاک. همزمان حزبی بهنام حزب اتحاد دموکراتیک برای سوریه تأسیس کرد و حزبی بنام راه حل دموکراتیک کردستان برای عراق راه اندازی کرد. هدف دوم هم اینکه با ایجاد مناسبات جدید در منطقه، قصد داشت با آمریکا که پایگاههای زیادی را در منطقه تاسیس کرده بود تعامل کند.
• و حضور در ایران و فعالیت در ایران هم برگ برنده خوبی برای تعامل با آمریکا بود؟
بله دقیقاً. پ. ک. ک برای اینکه به آمریکا نشان دهد که ما هم درمنطقه وزنی داریم و میتوانیم منافع مشترکی با شما داشته باشیم، شاخه ایرانی خود را تأسیس کرد. آنها اگر در ایران هم فعالیتی میکردند، بیشتر تبلیغاتی و تشریفاتی بود. به این ترتیب برای ایران شاخه نظامی مشخص و سازماندهی شدهای تاسیس شد تا وزن و توان ایجاد ناامنی خودش را درمنطقه و خصوصاً در مناطق مرزی جمهوری اسلامی ایران به رخ آمریکاییها بکشد. آنها از این طریق میخواستند نان سیاسی خودشان را بخورند و در واقع میتوان گفت که شکل گیری پژاک بر این اساس بود. الان هم همین مسئله را در سوریه داریم و پ. ک. ک با همان حزب شاخه سوری خودش که اتحاد دموکراتیک نام دارد، با جبهه غربی- عربی که در سوریه شکل گرفته است، وارد تعامل شد.
• درگیریهای تابستان سال ۹۰ چگونه و با چه انگیزهای شکل گرفت؟ و اینکه پژاک از این درگیریها به دنبال چه منافعی بود؟
در واقع درگیری سال ۹۰ را خود ایران و در راستای اضمحلال این گروه تروریستی به راه انداخت، نه اینکه این درگیری را پژاک به ما تحمیل کرده باشد، به طور معمول پژاک بعد از تشکیل شدن به این سمت رفت که تشکیلات خودش را گسترش دهد و دراین راه مردمی که مخالف این جریان بودند و حاضر به همکاری با اینها نبودند، در مناطق مرزی ما مورد هجوم اقدامات تروریستی قرار میگرفتند و از سال ۸۳ که رسماً پژاک به دست پ. ک. ک تأسیس شد، ما هر سال شاهد هجوم تروریستی آنها به تعداد قابل توجهی از هموطنان و همشهریانمان در مناطق مرزی هستیم. این ترورها به عناوین مختلفی انجام میشود، مثلاً یکی از منابع مالی مهم آنها اخاذی از مردم منطقه است. در این راستا هم مردم به این زورگیریها واکنش نشان میدادند، مثلا تمام دسترنج یک دامدار صد رأس گوسفند است که پژاک میگوید باید به ازای هر 10 رأس یکی به ما بدهید یا پولش را به ما بدهی! و زمانی هم که طرف مخالفت میکرد در ابتدا مورد ضرب و شتم قرار میگرفت و اگر این فرد به مأمورین امنیتی شکایت میکرد، پژاک فرد را شبانه از منزل خود خارج کرده و به قتل میرساند.
برای مدتی هم نیروهای انتظامی ما به شکل موردی سراغ عناصر گروهکی که مزاحم شهروندان میشدند و از آنها کشته میگرفتند، رفته و دستگیرشان میکردند و تحویل محاکم قضایی میدادند، ولی زمانی که احساس شد اساس و اصل این گروه در خارج از کشور و در آن سوی مرزها است، دستگاههای امنیتی و نظامی وارد شدند.
• برخورد با پژاک دقیقاً به چه صورت انجام گرفت؟ و چرا برای این مسئله از دولت عراق درخواست رسیدگی نشد؟
متأسفانه در عراق هم یک حاکمیت خوب که احاطه برهمه قسمتهای کشورش داشته باشد، وجود نداشته و مناطقی از شمال عراق وجود دارد که دولت مرکزی در آنجا چندان توان اعمال قدرت ندارد، دولت اقلیم کردستان عراق نیز در صورتی که بخواهد به آنجا تسلط پیدا کند، باید با پ. ک. ک درگیر شود، برای همین هم وارد آن مناطق نمیشود. متاسفانه این مناطق در حاشیه مرزهای ما وجود دارد و پ. ک. ک با تمام شاخههایش ازجمله پژاک در اینها جایگزین شده است.
به همین دلایل این ایده درمسئولین امنیتی و نظامی مناطق غرب کشور شکل گرفت که اگر یک تیم مسلح وارد کشور شد و در فلان شهر یا روستا از مردم و شهروندان ما ترور کرد، تعقیب آنها در ارتفاعات، خیلی کارایی ندارد، بلکه ما باید حلقوم این گروه تروریستی را در همان مقرهایی که مستقر هستند فشار بدهیم.
اگر با جغرافیای مناطق غرب کشور آشنایی داشته باشید، مناطق مرزی ما در غرب کشور کوهستانی و بسیار صعبالعبور هستند. و مرز ما اینطور نیست که مشخص کننده یک حصار باشد، بلکه پایگاهها و پاسگاههایی است که در نقاط مختلف مرزی مستقر میباشند. تروریستهای پ. ک. ک و پژاک از این خلأهای جغرافیایی استفاده میکردند و حتی در بعضی نقاط در خاک جمهوری اسلامی لانه گزینی کرده بودند. عملیات سال ۹۰ که واقعاً یک عملیات گسترده و پیروزمندانه بعد از جنگ ۸ ساله دفاع مقدس به حساب میآید، عملیاتی بود که مشابه آن برای پاکسازی عناصر تروریسم، تا به حال صورت نگرفته بود. اولین هدف در این عملیات این بود که خاک کشور خودمان را تا نقطه صفر مرزی با کشور عراق پاکسازی کنیم و مقرهای اینها را از بین ببریم و دشمن را مجبور به ترک خاک کشور کنیم. در آن جغرافیای واقعاً وحشی و صعبالعبوری بسیار دشوار است که نیرو را تا آن ارتفاعات بالا ببرید تا با دشمنی که از قبل در آنجا جایگزین شده و منطقه را مملو از مین و تلههای انفجاری کرده، مبارزه کند. الحمدالله این کار صورت گرفت و در اولین اقدام دشمن مجبور شد ارتفاعات جاسوسان در نوار مرزی سردشت را با دهها کشته ترک کند. در مرحله بعدی باید استحکامات مرزی ما کامل میشد و از طرف دیگر نیز با طرق دیپلماسی با دولت اقلیم کردستان عراق، مانع از لانهگزینی تروریستها در عراق و در نزدیکی مرزمان میشدیم.
بالاخره کردهای عراق باید حسن همجواری با جمهوری اسلامی را به عنوان یک همسایه که همیشه حامی آنها بوده رعایت کنند. کردها هنوز به یاد دارند که در جریان نسلکشی صدام علیه اکراد، هیچکدام از کشورهای منطقه به جز ایران پناهگاهی برای آنها نبود.
همین الان اگر شما تشریف ببرید به آنجا، مردم همان خاطرات پناهنده شدن در ایران از شر بمبهای شیمیایی صدام را هنوز در سینههای خودشان دارند و به همدیگر بازگو میکنند. هرچند که هنوز هم امنیت پایدار در عراق شکل نگرفته و تبعات این مسئله دامنگیر جایران نیز خواهد بود و جمهوری اسلامی ایران باید کمک کند تا عراق کشوری امن باشد.
وب سایت خبری شفاف نوشت: تابستان دوسال گذشته در بخشهایی از ارتفاعات زیبای کردستان شاهد درگیریهای سپاه پاسداران با عوامل گروهک تروریستی پژاک بودیم. گروهکی وارداتی که اصرار دارد خود را نماینده ملت کرد ایران و البته پیگیر حقوق اجتماعی و سیاسی آنها معرفی کند! این جداییطلبان تروریست که شاخهای از گروهک تروریست پ. ک. ک هستند، علیرغم ادعاهای توخالی، مخل آسایش و امنیت مرزنشینان کرد زبان ایرانی شدهاند. هرچند اقدام قاطعانه دستگاه امنیتی و نظامی کشور مرزهای غربی ایران را از وجود تروریستها پاک کرد، اما برای خیلیها این سئوال باقی ماند که پژاک چیست و چگونه به یکباره آن درگیریهای سنگین در غرب کشور را پایهگذاری کرد. در همین رابطه گفتگو کردیم با دکتر حسین درخشان، کارشناس مطالعات تروریسم که اتفاقاً در بحبوحه همان درگیریها به همراه نیروهای نظامی در مناطق غربی حضور داشت. فعالیت میدانی این استاد و پژوهشگر دانشگاه در حوزه گروهکهای تروریستی غرب کشور باعث شد نتوانیم از تصویر ایشان در نشریه استفاده کنیم.
• ابتدا یک تاریخچه مختصر از شکلگیری گروهک تروریستی پ. ک. ک بهعنوان ریشه پیدایش گروهک پژاک ذکر کنید تا برسیم به ادامه بحث....
برای ورود به مبحث گروهک تروریستی پژاک که شاخه ایرانی گروه پ. ک. ک میباشد، لازم میدانم که کمی به عقبتر برگردم و به این موضوع برسیم که پ. ک. ک مولود و زائیده چه شرایط سیاسی بوده است. در جریان حوادثی که در حین جنگ جهانی اول در ممالک عثمانی به وجود آمد و باعث نابودی دولت عثمانی شد، این بود که کشورهای مبارز با دولت عثمانی از حربهای برای دامن زدن به ناسیونالیسم برای فروپاشی عثمانی استفاده کردند. اتفاقاً این حربه خوب گرفت، برای اینکه ضعفهای درونی و سوء مدیریتی که در ساختار دولت عثمانی وجود داشت به این موضوع کمک کرد. در این بین کردها هم از اقوامی بودند که در ممالک دولت عثمانی زندگی میکردند و بخش عمده آنها در آناتولی شرقی بودند و بخشی هم در شمال عراق فعلی و بخش کوچکتری از آنها هم در سوریه استقرار داشتند. زمانی که یک موج سیاسی در قلمرو دولت عثمانی ایجاد شده بود، کردها هم از آن بینصیب نماندند، هر چند که در مراحل اولیه بود، اما کردهایی که در ترکیه فعلی و آناتولی شرقی زندگی میکردند، انتظار یک واحد سیاسی را داشتند. از طرف دیگر اساساً ترکیه جدید براساس ناسیونالیسم ترکی یا پانترکیسم شکل گرفت و اگر سه پایه برای موجودیت ترکیه جدید ترسیم کنیم، یکی از این پایهها ناسیونالیسم ترکی، دومی مرام لائیکمحور و سومی جمهوریت خواهد بود.
آتاتورک تا آنجائی که درجریان هستید به جایی رسید که خط و زبان رسمی کشور را به سمت الفبای لاتین و قطع رابطه با هویت قبلی که عثمانی داشت، پیش برد و از این جهت یک احساس ناسیونالیستی در کردهای ترکیه شکل گرفت، از طرف دیگر بعد از استقرار نظام جدید در ترکیه، سیستم بسته، خشن و ناسیونالیستی که به هیچ یک از اقوام و هویتهای قومی و فرهنگی و زبانی اجازه نشر و نما و ظهور و بروز نمیداد، شکل گرفت. به طور کلی در ترکیه کردها به هویت قبلی خودشان که میخواستند به شکل یک واحد سیاسی ظاهر شوند، نرسیدند و از طرف دیگر اینها حتی از حقوق اولیه فرهنگی و زبانی خود منع شدند و حتی واژه کردی از ادبیات ترکیه حذف شد و کردها با عناوینی مثل ترکهای کوهی و... نام برده شدند. به طور کلی سیاست یکسانسازی از لحاظ فرهنگی و زبانی در ترکیه پیش گرفته شد و من خودم تجربه داشتم که با افرادی از کردهای ترکیه صحبت کنم، آنها که حتی زبان کردی را دیگر فراموش کرده بودند و حتی بعضی از آنها تحت تأثیر فعالیتهای گروههای قومی پی برده بودند که کرد هستند! به هر حال این اتفاقات موجب آن شد که کردهای ترکیه هم به سمت مبارزات مسلحانه و مبارزات سیاسی رو بیاورند.
• آن موقع، جریانهای چپ و کمونیستی هم در هویت مبارزاتی، نقش پررنگی داشتند. در این مورد، کردها هم درگیر این مرامها شدند؟
البته عموماً مواردی که مربوط به سالهای اول جمهوری ترکیه بود، سرکوب و از بین برده شدند و تقریباً دیگر جریان قومی فعالی باقی نمانده بود و بیشتر جریانات فعال چپ مارکسیستی بودند. در این اوضاع که گروههای چپ میداندار بودند، یک جمعی از دانشجویان کرد تلفیقی از ناسیونالیسم قومی و کمونیسم ایجاد کردند، چون در آن زمان کمونیسم ایده انترناسیونالیستی داشت یعنی یک شعار جهانی میداد و خیلی به اقلیتهای قومی توجهی نداشت، ولی اینها با تلفیقی که ایجاد کردند از یک سو از پتانسیل موجود در جامعه ترکیه که یک پتانسیل ناسیونالیستی بود، استفاده کردند و از طرف دیگر جامعه ترکیه از وجود جریانات مذهبی خالص که بتوانند میداندار مسائل سیاسی باشند خالی بود و فقط جریانات چپ میداندار بودند، به این خاطر از داخل جریانات چپ یک جمعی با ایده ناسیونالیسم کردی با مارکسیسم آمدند و هسته اول پ. ک. ک را شکل دادند که تقریبا به دهه ۷۰ میلادی بر میگردد. در بین این افراد جمع محدودی بودند، ابتدا شخصی به نام عبدالله اوجالان بود که نقش محوری داشت و بعداً تبدیل به سرکرده و ایدئولوگ این جریان شد. وی در آن محفل به آپو معروف بود و آپو به معنی کردی ترکیه میشود عمو.
• مشابه الفاظ و اصطلاحاتی که میان گروههای کمونیستی استفاده میشود، شاید هم به نوعی نشاندهنده ارتباط فکری آنها با جریانات کمونیستی باشد؟
بله. این اصطلاح عمو در بین گروههای سیاسی کمونیستی رایج است که شخصیتهای مؤثر خود را با یک لغت و بار عاطفی نام ببرند. معروف است که در کوبا هم به کاسترو میگفتند عمو فیدل یا در جذب اتحادیه میهنی کردستان به جلال طالبانی هم مام جلال میگفتند، در ابتدا نیز محفل اوجالان به آپوچیها یعنی طرفداران آپو معروف شدند.
شوروی سابق خود را مادر تمام احزاب کمونیستی و چپ میدانست، در ایران هم حزب توده کاملا معروف است که میگویند زمانی که در مسکو باران میآمد در ایران چتر میگرفتند، این اصطلاح معروفی است که نشان دهنده وابستگی اینها به شوروی بود. این مورد بسیار مهمی است و جای بحث دارد، منشأ همه گروههای چپ در کشورهای خاورمیانه، آمریکای لاتین، شوروی سابق بود که به خاطر پیشبرد اهداف توسعهطلبانه خود از ایدئولوژی مارکسیسم و تشکیل احزاب برای خودش در کشورهایی که میخواست جزء کشورهای اقماری خودش قرار دهد و رژیمهای آنها را عوض کند، استفاده میکرد. در ابتدای دهه هفتاد میلادی هرگاه محفلی میخواست به شکل یک حزب در بیاید و خودش را توسعه بدهد، ابتدا از شوروی سابق کمک میگرفت و حدود ۵ تا ۶ سالی به صورت محفلی فعالیت میکرد. پ. ک. ک هم ابتدا با یک محفل ۷-۸ نفری تشکیل شد، ولی بعداً زیاد شدند و با انگیزههای ناسیونالیستی که واکنشی بود به سیاستهای خشن و ناسیونالیستی دولت ترکیه، با همان نام آپوچیها فعالیت خود را گسترش دادند و عضوگیری کردند.
این گروه نهایتاً بعد از مدتی در سال ۱۹۷۸ میلادی اقدام به تشکیل کنگرهای به نام حزب کارگران کردستان کرد و بر این اساس هم حزب پ. ک. ک، مخفف همان حزب کارگران کردستان که مخفف کلمات کردی این واژهها است، تبدیل به حزب شد.
• همانطور که گفتید، پ. ک. ک از ابتدای تشکیل به شکل یک حزب بود، پس این ماهیت فرقهای و گروهکی از کجا آمد؟
نکته بسیار خوبی است، آن چیزی که باید اساس صحبت ما باید باشد، این است که باید ببینیم این گروه حزب کارگران کردستان واقعاً به شکل یک حزب عمل میکند؟ یا از همان ابتدا به شکل یک فرقه سیاسی اجتماعی بود که با ماهیت و عملکرد تروریستی شکل گرفته است. براساس مستندات موجودی که داریم، بخش دوم تأیید میشود و این پ. ک. ک حتی قبل از تأسیس آن در همان زمانی که داشت به شکل محفلی فعالیت میکرد، اولاً به شکل یک فرقه ظهور کرد، یعنی همان ممیزهها را داشت، مثلاً ساختار شدیداً متمرکز و وابسته به فرد داشت. شما فرقه اسماعیلیه را در نظر بگیرید، میبینید که اسماعیلیه قائم بر حسن صباح بوده و جالب اینجاست که اوجالان در خاطرات خود و دست نوشتههایی که دارد فرقه اسماعیلیه و حسن صباح را به عنوان الگوی ساختار پ. ک. ک معرفی میکند. پس میبینیم که ساختار فرقهای از همان ابتدا از ارکان پ. ک. ک بوده و هست.
• اساساً چرا پ. ک. ک از ترکیه خارج شد و سعی کرد در کشورهای دیگر تکثیر شود؟
آنها آرمانی را ایجاد کرده بودند که ما میخواهیم یک دولت کردی تأسیس کنیم و از این طریق از حس ناسیونالیستی بهره میبردند. البته این آرمان واقعا برای کردهایی که به آن شکل در ترکیه سرکوب میشدند و تحت تأثیر سیاستهای تنگنظرانه دولت ترکیه به ویژه در دوره مصطفی کمال آتاتورک و جانشینان بعدی او بودند، وجود داشت. اما آنها برای اینکه این ایده آرمانگرایی خود را تسری بدهند، به دنبال ایجاد اتحاد و تشکیل یک کردستان متحد بودند و بر این اساس ایده و نظری را که برای هواداران خود مطرح میکردند یک شکل آرمانی و بزرگتری پیدا میکرد. در این کردستان بزرگ مثل مناطق کردنشین کشور خودمان، کردستان عراق و کردستان سوریه قرار داشت. اگر نقشههای بخشهای کردنشین را که به شکل نماد در بین اعضاء توزیع میشد و به شکل گل سینه یا آرمهایی که به شکل مدال در میآوردند، بررسی کنیم متوجه میشویم که خیلی هم با واقعیت جغرافیایی این مناطق همراه نیست. برای نمونه کل مناطق آذربایجان ما در این نقشه جزء مناطق کردستان به حساب آمده است! در عراق و سوریه هم همین طور و میخواهم عرض کنم که اینها میخواستند یک آرمانی را ایجاد کنند تا در بین مردم و هواداران آنها ایجاد انگیزش کند.
شما پژاک را نمیتوانید خارج از پ. ک. ک در نظر بگیرید و این ایده پ. ک. ک بود که در دورهای که رهبر این گروه دستگیر شد به خاطر اینکه مسئله به شکل مواجهه یک قوم مثلاً تحت ستم درآید و به نوعی مظلومنمایی شود، سعی کردند در تمام کشورهایی که در آنها کردها زندگی میکنند، جنبش ایجاد کنند. بر این اساس یک موجی از طرفداری بدون شناخت واقعی در بین افراد این مناطق شکل گرفت و بر این اساس پ. ک. ک از این موج طرفداری برای عضوگیری استفاده کرد. در بخشهای مختلف خود سازماندهی و آموزش داد.
• این جریان، حالا چرا به چهار شاخه ایرانی، سوری، عراقی و ترک تقسیم شد؟
این بر میگردد به آن فضای سیاسی سنگینی که بعد از یازده سپتامبر و انفجار برجهای دوقلوی آمریکا شکل گرفت، بهدنبال این فضا آمریکا وارد منطقه شده و در عراق مستقر گردید و یک موج بینالمللی را در ظاهر علیه تروریسم شکل داد، به طوری که گروههای سیاسی فعال یکی پس از دیگری در لیست تروریستی اتحادیه اروپا و آمریکا و کشورهای دیگر جای گرفتند و در این مقطع ترکیه توانست با دیپلماسی که دارد حزب کارگران ترکیه و پ. ک. ک را در لیست گروههای تروریستی قرار دهد. در این موقع برای پ. ک. ک محدودیتهای جهانی ایجاد شد و مجبور بود برای دو هدف تغییر نام دهد، اول اینکه بگوید که این گروهی که دنبالش هستید و در لیست ترور قرار دادهاید، به کلی از بین رفته است و لذا پ. ک. ک در واقع خود را منحل کرد و در اسم جدیدی به نام کنگره آزادی و دموکراسی کردستان شکل گرفت و عنوان کرد که دیگر از شکل حزبی خارج شده است و به عنوان کنگره و محل گردآوری احزاب کردی در بخشهای کردنشین فعالیت دارد و بر این اساس برای هر کشوری و هر بخشی از مناطق کردستان در ایران، ترکیه، سوریه و عراق یک حزب سیاسی تأسیس کرد. این حزب سیاسی که در ایران طراحی کرد، حزب حیات آزاد کردستان بود که مخففش میشود پژاک. همزمان حزبی بهنام حزب اتحاد دموکراتیک برای سوریه تأسیس کرد و حزبی بنام راه حل دموکراتیک کردستان برای عراق راه اندازی کرد. هدف دوم هم اینکه با ایجاد مناسبات جدید در منطقه، قصد داشت با آمریکا که پایگاههای زیادی را در منطقه تاسیس کرده بود تعامل کند.
• و حضور در ایران و فعالیت در ایران هم برگ برنده خوبی برای تعامل با آمریکا بود؟
بله دقیقاً. پ. ک. ک برای اینکه به آمریکا نشان دهد که ما هم درمنطقه وزنی داریم و میتوانیم منافع مشترکی با شما داشته باشیم، شاخه ایرانی خود را تأسیس کرد. آنها اگر در ایران هم فعالیتی میکردند، بیشتر تبلیغاتی و تشریفاتی بود. به این ترتیب برای ایران شاخه نظامی مشخص و سازماندهی شدهای تاسیس شد تا وزن و توان ایجاد ناامنی خودش را درمنطقه و خصوصاً در مناطق مرزی جمهوری اسلامی ایران به رخ آمریکاییها بکشد. آنها از این طریق میخواستند نان سیاسی خودشان را بخورند و در واقع میتوان گفت که شکل گیری پژاک بر این اساس بود. الان هم همین مسئله را در سوریه داریم و پ. ک. ک با همان حزب شاخه سوری خودش که اتحاد دموکراتیک نام دارد، با جبهه غربی- عربی که در سوریه شکل گرفته است، وارد تعامل شد.
• درگیریهای تابستان سال ۹۰ چگونه و با چه انگیزهای شکل گرفت؟ و اینکه پژاک از این درگیریها به دنبال چه منافعی بود؟
در واقع درگیری سال ۹۰ را خود ایران و در راستای اضمحلال این گروه تروریستی به راه انداخت، نه اینکه این درگیری را پژاک به ما تحمیل کرده باشد، به طور معمول پژاک بعد از تشکیل شدن به این سمت رفت که تشکیلات خودش را گسترش دهد و دراین راه مردمی که مخالف این جریان بودند و حاضر به همکاری با اینها نبودند، در مناطق مرزی ما مورد هجوم اقدامات تروریستی قرار میگرفتند و از سال ۸۳ که رسماً پژاک به دست پ. ک. ک تأسیس شد، ما هر سال شاهد هجوم تروریستی آنها به تعداد قابل توجهی از هموطنان و همشهریانمان در مناطق مرزی هستیم. این ترورها به عناوین مختلفی انجام میشود، مثلاً یکی از منابع مالی مهم آنها اخاذی از مردم منطقه است. در این راستا هم مردم به این زورگیریها واکنش نشان میدادند، مثلا تمام دسترنج یک دامدار صد رأس گوسفند است که پژاک میگوید باید به ازای هر 10 رأس یکی به ما بدهید یا پولش را به ما بدهی! و زمانی هم که طرف مخالفت میکرد در ابتدا مورد ضرب و شتم قرار میگرفت و اگر این فرد به مأمورین امنیتی شکایت میکرد، پژاک فرد را شبانه از منزل خود خارج کرده و به قتل میرساند.
برای مدتی هم نیروهای انتظامی ما به شکل موردی سراغ عناصر گروهکی که مزاحم شهروندان میشدند و از آنها کشته میگرفتند، رفته و دستگیرشان میکردند و تحویل محاکم قضایی میدادند، ولی زمانی که احساس شد اساس و اصل این گروه در خارج از کشور و در آن سوی مرزها است، دستگاههای امنیتی و نظامی وارد شدند.
• برخورد با پژاک دقیقاً به چه صورت انجام گرفت؟ و چرا برای این مسئله از دولت عراق درخواست رسیدگی نشد؟
متأسفانه در عراق هم یک حاکمیت خوب که احاطه برهمه قسمتهای کشورش داشته باشد، وجود نداشته و مناطقی از شمال عراق وجود دارد که دولت مرکزی در آنجا چندان توان اعمال قدرت ندارد، دولت اقلیم کردستان عراق نیز در صورتی که بخواهد به آنجا تسلط پیدا کند، باید با پ. ک. ک درگیر شود، برای همین هم وارد آن مناطق نمیشود. متاسفانه این مناطق در حاشیه مرزهای ما وجود دارد و پ. ک. ک با تمام شاخههایش ازجمله پژاک در اینها جایگزین شده است.
به همین دلایل این ایده درمسئولین امنیتی و نظامی مناطق غرب کشور شکل گرفت که اگر یک تیم مسلح وارد کشور شد و در فلان شهر یا روستا از مردم و شهروندان ما ترور کرد، تعقیب آنها در ارتفاعات، خیلی کارایی ندارد، بلکه ما باید حلقوم این گروه تروریستی را در همان مقرهایی که مستقر هستند فشار بدهیم.
اگر با جغرافیای مناطق غرب کشور آشنایی داشته باشید، مناطق مرزی ما در غرب کشور کوهستانی و بسیار صعبالعبور هستند. و مرز ما اینطور نیست که مشخص کننده یک حصار باشد، بلکه پایگاهها و پاسگاههایی است که در نقاط مختلف مرزی مستقر میباشند. تروریستهای پ. ک. ک و پژاک از این خلأهای جغرافیایی استفاده میکردند و حتی در بعضی نقاط در خاک جمهوری اسلامی لانه گزینی کرده بودند. عملیات سال ۹۰ که واقعاً یک عملیات گسترده و پیروزمندانه بعد از جنگ ۸ ساله دفاع مقدس به حساب میآید، عملیاتی بود که مشابه آن برای پاکسازی عناصر تروریسم، تا به حال صورت نگرفته بود. اولین هدف در این عملیات این بود که خاک کشور خودمان را تا نقطه صفر مرزی با کشور عراق پاکسازی کنیم و مقرهای اینها را از بین ببریم و دشمن را مجبور به ترک خاک کشور کنیم. در آن جغرافیای واقعاً وحشی و صعبالعبوری بسیار دشوار است که نیرو را تا آن ارتفاعات بالا ببرید تا با دشمنی که از قبل در آنجا جایگزین شده و منطقه را مملو از مین و تلههای انفجاری کرده، مبارزه کند. الحمدالله این کار صورت گرفت و در اولین اقدام دشمن مجبور شد ارتفاعات جاسوسان در نوار مرزی سردشت را با دهها کشته ترک کند. در مرحله بعدی باید استحکامات مرزی ما کامل میشد و از طرف دیگر نیز با طرق دیپلماسی با دولت اقلیم کردستان عراق، مانع از لانهگزینی تروریستها در عراق و در نزدیکی مرزمان میشدیم.
بالاخره کردهای عراق باید حسن همجواری با جمهوری اسلامی را به عنوان یک همسایه که همیشه حامی آنها بوده رعایت کنند. کردها هنوز به یاد دارند که در جریان نسلکشی صدام علیه اکراد، هیچکدام از کشورهای منطقه به جز ایران پناهگاهی برای آنها نبود.
همین الان اگر شما تشریف ببرید به آنجا، مردم همان خاطرات پناهنده شدن در ایران از شر بمبهای شیمیایی صدام را هنوز در سینههای خودشان دارند و به همدیگر بازگو میکنند. هرچند که هنوز هم امنیت پایدار در عراق شکل نگرفته و تبعات این مسئله دامنگیر جایران نیز خواهد بود و جمهوری اسلامی ایران باید کمک کند تا عراق کشوری امن باشد.
۹۳/۱۲/۰۵
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.