وقتی خرم سلطان و شاهزاده بایزید معرف "قزوین" می شوند!
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۵ ب.ظ
ترکیه آنلاین: یکی از اتفاقاتی که در سریال پرمخاطب "حریم سلطان" افتاد پناهندگی شاهزاده بایزید، پسر شاه سلیمان به ایران بود که این موضوع به موازات پخش سریال از سوی کارشناسان تاریخ مورد بحث قرار گرفت.
شاه ایرانی علیرغم امان نامه ای که به شاهزاده عثمانی می دهد،خیانت کرده و او را در قزوین تحویل ارتش فرستاده شاه سلیمان می دهد."قزوین" به عنوان شهر ایرانی که شاهزاده بایزید به آن پناهنده شده بارها از سوی مخاطبان جستجو می شود و سایت ها در مورد موقعیت جغرافیایی "قزوین" می نویسند.اینکه قزوین کجاست و مردمش چگونه اند؟
علاوه بر جستجوی اینترنتی گاه ایرانی های مقیم ترکیه با این سوال که "قزوین " کجاست؟ مواجه می شوند.
اما در کنار کنجکاوی شهروندان در خصوص "قزوین" اتفاقی در این سریال افتاد که باعث نفرت از شاه ایرانی شد.
طمع شاه ایرانی
همانگونه که در تاریخ ایران،امپراطوری عثمانی به عنوان رقیب و دشمن ایرانی معرفی می شود و یک نوع نفرت از این دوره تاریخی بین مردم اپیدمی شده است،سریال پرمخاطب "حریم سلطان" ساخت ترکیه حقیقت تاریخی در مورد شاه صفوی را برملا کرد.
مطابق آنچه در تاریخ آمده و مورخان ایرانی و ترکیه بر آن صحه می گذارند، شاهزاده بایزید پس از شکستهای مکرر از سپاه برادر و پدر ناچار همراه با 4 پسر خود و 10 هزار نفر سرباز و چند تن از امرای خود به ایروان عقب نشینی می کند و بوسیله حاکم ایروان که از جانب شاه طهماسب حکم داشت،از شاه ایران تقاضای پناهندگی می کند.
شاه طهماسب امان نامهای برای بایزید نوشته و دستور می دهد که بایزید را به قزوین پایتخت صفوی بیاورند.
شاهزاده بایزید خوشبینانه و با اعتماد به پادشاه به ایران پناهنده می شود.اما شاه طهماسب در نامه نگاری های مکرری که با سلطان سلیمان قانونی،پدر بایزید می کند حرص و طمع ورزیده و شاهزاده بایزید که به او پناهنده شده را وسیله ای برای سکه اندوزی و طمع ورزی قرار می دهد.
شاه طهماسب برای تسلیم بایزید ۹۰۰٬۰۰۰ سکهٔ طلا از جانب سلطان سلیمان و ۳۰۰٬۰۰۰ سکه طلا هم از جانب سلیم درخواست می کند و پیشنهاد اعاده قلعه قارص را نیز می دهد.
از سوی دیگر پادشاه ایران نامهای با خط خود به سلیم فرستاد و از وی خواست تا بعد از تسلیم، بایزید و فرزندانش را به قتل برساند.
"برای استرداد بایزید، خسرو پاشا به همراه ۲۰۰ نفر مأمور عثمانی در ۱۵۶۲ میلادی (۱۴ ماه ذیقعده ۹۶۹ ه ق) وارد قزوین می شوند.به دستور شاه طهماسب یک هفته بعد در ۲۱ ماه ذیقعده بایزید تسلیم یکی از معتمدین شاهزاده سلیم شد و او بنا به فرمانی که از سلیم داشت، بلافاصله او را با طناب به قتل رساند. بعد از قتل شاهزاده بایزید چهار پسرش اورخان، عثمان، عبدالله و محمود نیز به سرنوشت پدرشان دچار شدند و به قتل رسیدند. با وجود دشمنی مذهبی که بین ایرانیان و عثمانیها بود، اهالی قزوین از اقدام به چنین کاری سخت متنفر شدند و فرستادگان سلطان را در هرکجا میدیدند، برایشان سنگ پرتاب می کردند".
این حرکت قزوینی ها در واکنش به قتل شاهزاده در یکی از مباحث تاریخی پیرامون تاریخ عثمانی مطرح و مردم نسبت به شهر قزوین و اینکه مردم آن چگونه مردمی هستند کنجکاو می شوند.
شاه ایرانی علیرغم امان نامه ای که به شاهزاده عثمانی می دهد،خیانت کرده و او را در قزوین تحویل ارتش فرستاده شاه سلیمان می دهد."قزوین" به عنوان شهر ایرانی که شاهزاده بایزید به آن پناهنده شده بارها از سوی مخاطبان جستجو می شود و سایت ها در مورد موقعیت جغرافیایی "قزوین" می نویسند.اینکه قزوین کجاست و مردمش چگونه اند؟
علاوه بر جستجوی اینترنتی گاه ایرانی های مقیم ترکیه با این سوال که "قزوین " کجاست؟ مواجه می شوند.
اما در کنار کنجکاوی شهروندان در خصوص "قزوین" اتفاقی در این سریال افتاد که باعث نفرت از شاه ایرانی شد.
طمع شاه ایرانی
همانگونه که در تاریخ ایران،امپراطوری عثمانی به عنوان رقیب و دشمن ایرانی معرفی می شود و یک نوع نفرت از این دوره تاریخی بین مردم اپیدمی شده است،سریال پرمخاطب "حریم سلطان" ساخت ترکیه حقیقت تاریخی در مورد شاه صفوی را برملا کرد.
مطابق آنچه در تاریخ آمده و مورخان ایرانی و ترکیه بر آن صحه می گذارند، شاهزاده بایزید پس از شکستهای مکرر از سپاه برادر و پدر ناچار همراه با 4 پسر خود و 10 هزار نفر سرباز و چند تن از امرای خود به ایروان عقب نشینی می کند و بوسیله حاکم ایروان که از جانب شاه طهماسب حکم داشت،از شاه ایران تقاضای پناهندگی می کند.
شاه طهماسب امان نامهای برای بایزید نوشته و دستور می دهد که بایزید را به قزوین پایتخت صفوی بیاورند.
شاهزاده بایزید خوشبینانه و با اعتماد به پادشاه به ایران پناهنده می شود.اما شاه طهماسب در نامه نگاری های مکرری که با سلطان سلیمان قانونی،پدر بایزید می کند حرص و طمع ورزیده و شاهزاده بایزید که به او پناهنده شده را وسیله ای برای سکه اندوزی و طمع ورزی قرار می دهد.
شاه طهماسب برای تسلیم بایزید ۹۰۰٬۰۰۰ سکهٔ طلا از جانب سلطان سلیمان و ۳۰۰٬۰۰۰ سکه طلا هم از جانب سلیم درخواست می کند و پیشنهاد اعاده قلعه قارص را نیز می دهد.
از سوی دیگر پادشاه ایران نامهای با خط خود به سلیم فرستاد و از وی خواست تا بعد از تسلیم، بایزید و فرزندانش را به قتل برساند.
"برای استرداد بایزید، خسرو پاشا به همراه ۲۰۰ نفر مأمور عثمانی در ۱۵۶۲ میلادی (۱۴ ماه ذیقعده ۹۶۹ ه ق) وارد قزوین می شوند.به دستور شاه طهماسب یک هفته بعد در ۲۱ ماه ذیقعده بایزید تسلیم یکی از معتمدین شاهزاده سلیم شد و او بنا به فرمانی که از سلیم داشت، بلافاصله او را با طناب به قتل رساند. بعد از قتل شاهزاده بایزید چهار پسرش اورخان، عثمان، عبدالله و محمود نیز به سرنوشت پدرشان دچار شدند و به قتل رسیدند. با وجود دشمنی مذهبی که بین ایرانیان و عثمانیها بود، اهالی قزوین از اقدام به چنین کاری سخت متنفر شدند و فرستادگان سلطان را در هرکجا میدیدند، برایشان سنگ پرتاب می کردند".
این حرکت قزوینی ها در واکنش به قتل شاهزاده در یکی از مباحث تاریخی پیرامون تاریخ عثمانی مطرح و مردم نسبت به شهر قزوین و اینکه مردم آن چگونه مردمی هستند کنجکاو می شوند.
۹۳/۱۱/۱۲