اردوغان آتاترک دوم ترکیه می شود؟
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۳۵ ق.ظ
ترکیه آنلاین: پایگاه خبری- تحلیلی المانیتور در مقاله ای به ارجاعات اخیر رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه و هوادارانش اشاره کرده و می نویسد که وی خود را "رهبر دومین جنگ استقلال " این کشور می داند و به دنبال در اختیار گرفتن کامل قدرت است. در این مقاله آمده است: رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه کمپین خود را برای انتخابات ریاست جمهوری ماه آگوست از شهر "سامسون" در ساحل دریای سیاه آغاز کرده است. وی پس از سخنرانی برای اجتماع هزاران نفری هوادارانش، راهی مقصد بعدی یعنی شهر ارضروم در شرق ترکیه شد.
باید گفت کسانی که اندک اطلاعی از تاریخ سیاسی ترکیه دارند به خوبی می دانند که انتخاب این دو شهر از سوی اردوغان اتفاقی نبوده است. این شهرها مقصد اولین توقف های ژنرال مصطفی کمال یا همان آتاترک بود که حرکت خود را از شهر استانبول به سمت آناتولی در ۱۹۱۹ آغاز کرد تا با کشورهای اشغالگر برای استقلال کشورش بجنگد.
تردیدی وجود ندارد که اردوغان این ترادف تاریخی را در نظر داشته است. وی در شهر سامسون گفت: ما اولین گام بزرگ را در سامسون، شهر قدم های بزرگ برخواهیم داشت. قاضی مصطفی کمال هم اولین گام برای جنگ استقلال را از اینجا آغاز کرد.
اخیرا ارجاعات دیگری نیز از سوی اردوغان و تیمش به بنیانگذار ترکیه شده بود. اردوغان در مبارزات انتخابات محلی ۳۰ مارس خود را رهبر "دومین جنگ استقلال" ترکیه خواند که اشاره ای آشکار به جنگ استقلال اصلی به رهبری آتاترک بود.
همچنین زمانی که مشاوران اردوغان، سیستم ریاست جمهوری با قدرت را در سال ۲۰۱۲ تشویق می کردند، آتاترک را نمونه سیستم خود می دانستند. این مساله بسیار جالبی است زیرا که تا همین اواخر مشروعیت و منش سیاسی آتاترک از سوی محافظه کاران مذهبی در ترکیه مورد نقد قرار داشت.
از این ارجاعات آیا باید متوجه شویم که جذابیت جدیدی در کمالیسم برای مذهبیون شکل گرفته و تغییری ناگهانی در ایدئولوژی و هویت محافظه کاران ایجاد شده است؟ به احتمال زیاد نه، زیرا طرفداران محافظه کار اردوغان همچنان به شدت منتقد بخش هایی از ایدئولوژی کمالیسم از جمله اقتدار گرایی سکولار و ناسیونالیسم ترکی هستند.
با این حال به نظر می رسد که آنها تاحدودی روش و منش آتاترک برای قبضه قدرت را تحسین می کنند. انتخاب روش سنتی کمالیست ها برای بی اعتبارسازی مخالفان- از جمله متهم کردن آنها به عنوان دشمنان داخلی و عوامل سیاه قدرت های خارجی- نمونه ای بارز از این مساله است.
اردوغان که زمانی مخالف روایت های توطئه گرایانه بود، وقتی که دولتش مورد انتقاد شدید مخالفان قرار گرفت، به سرعت از این روش برای معترضان پارک "گزی" بهره گرفت و این روش را به سطح جدیدی در خصوص مبارزه با جنبش گولن رساند.
سپس این روش به خلق یک کیش شخصیتی انجامید. طرفداران اردوغان مانند طرفداران آتاترک، وی را به عنوان یک ناجی که ملتی قرن ها منتظر آن بوده، توصیف می کنند. مانند "جوانان پیرو آتاترک"، "شاخه جوانان حزب عدالت و توسعه" نیز اردوغان را رهبری بدون اشتباه می دانند که انتقاد از وی اگر غیرمیهن پرستانه نباشد، دست کم غیرمنصفانه است.آنها حتی با استفاده شعار کمالیست ها که می گفتند "پدر (آتا) ما جای پای تو می گذاریم"، این روزها شعار می دهند" ای مرد، ما جای پای تو می گذاریم".
شاید این موضوع تنها روایتی سیاسی به نظر برسد اما باید گفت ریاست جمهوری پرقدرتی که اردوغان بدنبال دستیابی به آن است، قدرتی را به وی خواهد داد که هیچ رهبری جز آتاترک آن را در اختیار نداشته است.
در "سیستم ریاست جمهوری" مورد نظر طرفداران اردوغان، تمام قدرت در دست رییس جمهور است و به طور عملی نخست وزیر به دبیر هیات دولت تبدیل خواهد شد. بنابراین اردوغان خواهد توانست تا تمامی سیستم اجرایی کشور را در اختیار داشته باشد.
اگر حزب عدالت و توسعه همچنان به تسلط بر پارلمان ادامه دهد که به نظر نیز این گونه می رسد، رییس جمهوری از این حزب، قادر به کنترل نمایندگان نیز خواهد بود. همچنین رییس جمهور قدرت انتصاب بسیاری از اعضای دیوان عالی قضایی را خواهد داشت.
به عبارت دیگر اگر اردوغان رییس جمهوری شود که بدنبال آن است، ترکیه بار دیگر به سمت "تجمیع قدرت" پیش خواهد رفت که اصل اساسی در دوران آتاترک بود. البته این مساله در مغایرت کامل با اصل "تفکیک قوا" است که مونتسکیو آن را به عنوان بنیاد دموکراسی در قرن ۱۸ مطرح کرد.
با توجه به اینکه رییس جمهور ترکیه قدرت انتصاب روسای دانشگاه ها را نیز دارد و همچنین تسلط فزاینده اردوغان بر رسانه ها، به نظر می رسد که در صورت رییس جمهور شدن وی، قدرت به طور کامل در اختیار یک فرد قرار خواهد گرفت.
برای اینکه منصف باشیم، اردوغان به اعتبار برگه های رای به این قدرت دست خواهد یافت در حالی که آتاترک هیچ گاه با رقبایش به طور منصفانه و آزادانه رقابت نکرد. بنابراین تجمیع قدرت توسط اردوغان "دموکراتیک تر" از آتاترک خواهد بود اما به هرحال این روش را می توان "دموکراسی غیر لیبرال" نامید.
سوال اصلی این است که چرا اردوغان این قدرت را می خواهد و به آن نیاز دارد؟ آیا تنها به این دلیل که مدعی است "برای خدمت به ملت"؟ یا آنکه می خواهد قدرت را در دست خود بگیرد؟ یا مانند آتاترک پروژه ای را برای تغییر در جامعه به شیوه خودش در دست دارد؟ یا تمامی مسائل عنوان شده در بالا؟
هم اردوغان و هم هوادارانش چنین برنامه ای را برای تغییر در جامعه یا "مهندسی اجتماعی" – واژه ای که به طور سنتی از سوی آتاترک و هوادارانش برای انقلاب فرهنگی استفاده می شد- ندارند. به طور مشخص، جامعه ترکیه در قرن ۲۱ با توجه به جامعه مدنی، رسانه ها، جوانان تحصیلکرده و دسترسی بیشتر به جامعه جهانی، بسیار کمتر از جامعه ترکیه در اوایل قرن ۲۰ قابل مدیریت است.
با این حال همچنان دلایل کافی برای مظنون بودن به اردوغان در زمینه اجرای برنامه هایش در خصوص مهندسی اجتماعی وجود دارد. وی روشن ساخته است که قصد دارد از منابع دولتی برای تشویق و ترغیب جمعیت های اسلامی مورد علاقه اش حمایت کند.
نمی توان گفت که ترکیه به کشوری مانند عربستان سعودی تبدیل خواهد شد اما اگر اردوغان برای ۱۰ سال یا بیشتر رییس جمهور باشد، می تواند قوانینی بنیادگرایانه از اسلام را در دولت و در جامعه اجرایی کند.
باید گفت کسانی که اندک اطلاعی از تاریخ سیاسی ترکیه دارند به خوبی می دانند که انتخاب این دو شهر از سوی اردوغان اتفاقی نبوده است. این شهرها مقصد اولین توقف های ژنرال مصطفی کمال یا همان آتاترک بود که حرکت خود را از شهر استانبول به سمت آناتولی در ۱۹۱۹ آغاز کرد تا با کشورهای اشغالگر برای استقلال کشورش بجنگد.
تردیدی وجود ندارد که اردوغان این ترادف تاریخی را در نظر داشته است. وی در شهر سامسون گفت: ما اولین گام بزرگ را در سامسون، شهر قدم های بزرگ برخواهیم داشت. قاضی مصطفی کمال هم اولین گام برای جنگ استقلال را از اینجا آغاز کرد.
اخیرا ارجاعات دیگری نیز از سوی اردوغان و تیمش به بنیانگذار ترکیه شده بود. اردوغان در مبارزات انتخابات محلی ۳۰ مارس خود را رهبر "دومین جنگ استقلال" ترکیه خواند که اشاره ای آشکار به جنگ استقلال اصلی به رهبری آتاترک بود.
همچنین زمانی که مشاوران اردوغان، سیستم ریاست جمهوری با قدرت را در سال ۲۰۱۲ تشویق می کردند، آتاترک را نمونه سیستم خود می دانستند. این مساله بسیار جالبی است زیرا که تا همین اواخر مشروعیت و منش سیاسی آتاترک از سوی محافظه کاران مذهبی در ترکیه مورد نقد قرار داشت.
از این ارجاعات آیا باید متوجه شویم که جذابیت جدیدی در کمالیسم برای مذهبیون شکل گرفته و تغییری ناگهانی در ایدئولوژی و هویت محافظه کاران ایجاد شده است؟ به احتمال زیاد نه، زیرا طرفداران محافظه کار اردوغان همچنان به شدت منتقد بخش هایی از ایدئولوژی کمالیسم از جمله اقتدار گرایی سکولار و ناسیونالیسم ترکی هستند.
با این حال به نظر می رسد که آنها تاحدودی روش و منش آتاترک برای قبضه قدرت را تحسین می کنند. انتخاب روش سنتی کمالیست ها برای بی اعتبارسازی مخالفان- از جمله متهم کردن آنها به عنوان دشمنان داخلی و عوامل سیاه قدرت های خارجی- نمونه ای بارز از این مساله است.
اردوغان که زمانی مخالف روایت های توطئه گرایانه بود، وقتی که دولتش مورد انتقاد شدید مخالفان قرار گرفت، به سرعت از این روش برای معترضان پارک "گزی" بهره گرفت و این روش را به سطح جدیدی در خصوص مبارزه با جنبش گولن رساند.
سپس این روش به خلق یک کیش شخصیتی انجامید. طرفداران اردوغان مانند طرفداران آتاترک، وی را به عنوان یک ناجی که ملتی قرن ها منتظر آن بوده، توصیف می کنند. مانند "جوانان پیرو آتاترک"، "شاخه جوانان حزب عدالت و توسعه" نیز اردوغان را رهبری بدون اشتباه می دانند که انتقاد از وی اگر غیرمیهن پرستانه نباشد، دست کم غیرمنصفانه است.آنها حتی با استفاده شعار کمالیست ها که می گفتند "پدر (آتا) ما جای پای تو می گذاریم"، این روزها شعار می دهند" ای مرد، ما جای پای تو می گذاریم".
شاید این موضوع تنها روایتی سیاسی به نظر برسد اما باید گفت ریاست جمهوری پرقدرتی که اردوغان بدنبال دستیابی به آن است، قدرتی را به وی خواهد داد که هیچ رهبری جز آتاترک آن را در اختیار نداشته است.
در "سیستم ریاست جمهوری" مورد نظر طرفداران اردوغان، تمام قدرت در دست رییس جمهور است و به طور عملی نخست وزیر به دبیر هیات دولت تبدیل خواهد شد. بنابراین اردوغان خواهد توانست تا تمامی سیستم اجرایی کشور را در اختیار داشته باشد.
اگر حزب عدالت و توسعه همچنان به تسلط بر پارلمان ادامه دهد که به نظر نیز این گونه می رسد، رییس جمهوری از این حزب، قادر به کنترل نمایندگان نیز خواهد بود. همچنین رییس جمهور قدرت انتصاب بسیاری از اعضای دیوان عالی قضایی را خواهد داشت.
به عبارت دیگر اگر اردوغان رییس جمهوری شود که بدنبال آن است، ترکیه بار دیگر به سمت "تجمیع قدرت" پیش خواهد رفت که اصل اساسی در دوران آتاترک بود. البته این مساله در مغایرت کامل با اصل "تفکیک قوا" است که مونتسکیو آن را به عنوان بنیاد دموکراسی در قرن ۱۸ مطرح کرد.
با توجه به اینکه رییس جمهور ترکیه قدرت انتصاب روسای دانشگاه ها را نیز دارد و همچنین تسلط فزاینده اردوغان بر رسانه ها، به نظر می رسد که در صورت رییس جمهور شدن وی، قدرت به طور کامل در اختیار یک فرد قرار خواهد گرفت.
برای اینکه منصف باشیم، اردوغان به اعتبار برگه های رای به این قدرت دست خواهد یافت در حالی که آتاترک هیچ گاه با رقبایش به طور منصفانه و آزادانه رقابت نکرد. بنابراین تجمیع قدرت توسط اردوغان "دموکراتیک تر" از آتاترک خواهد بود اما به هرحال این روش را می توان "دموکراسی غیر لیبرال" نامید.
سوال اصلی این است که چرا اردوغان این قدرت را می خواهد و به آن نیاز دارد؟ آیا تنها به این دلیل که مدعی است "برای خدمت به ملت"؟ یا آنکه می خواهد قدرت را در دست خود بگیرد؟ یا مانند آتاترک پروژه ای را برای تغییر در جامعه به شیوه خودش در دست دارد؟ یا تمامی مسائل عنوان شده در بالا؟
هم اردوغان و هم هوادارانش چنین برنامه ای را برای تغییر در جامعه یا "مهندسی اجتماعی" – واژه ای که به طور سنتی از سوی آتاترک و هوادارانش برای انقلاب فرهنگی استفاده می شد- ندارند. به طور مشخص، جامعه ترکیه در قرن ۲۱ با توجه به جامعه مدنی، رسانه ها، جوانان تحصیلکرده و دسترسی بیشتر به جامعه جهانی، بسیار کمتر از جامعه ترکیه در اوایل قرن ۲۰ قابل مدیریت است.
با این حال همچنان دلایل کافی برای مظنون بودن به اردوغان در زمینه اجرای برنامه هایش در خصوص مهندسی اجتماعی وجود دارد. وی روشن ساخته است که قصد دارد از منابع دولتی برای تشویق و ترغیب جمعیت های اسلامی مورد علاقه اش حمایت کند.
نمی توان گفت که ترکیه به کشوری مانند عربستان سعودی تبدیل خواهد شد اما اگر اردوغان برای ۱۰ سال یا بیشتر رییس جمهور باشد، می تواند قوانینی بنیادگرایانه از اسلام را در دولت و در جامعه اجرایی کند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.